غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت …

همسفر!
در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند.
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
…

_{آرزوهــایــم به درکــ ،}

_{اصــلا رویــاهــایــم هــم ،}

_{حـــتــی آیــنــده ام ،}

_{مــگــر چــه فــرقــی مــی کــنــد؟!}

_{بــهــشــت یــا جــهــنــم ،}

_{شــاد یــا غــمــگیــن ،}

_{دنــیــای بــی تــو ،}

ﮔﻔﺘﻢ ﻧـﺮﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﮐﻨﯽ

ﺑﺮﮔﺸــﺖ ﻧـﮕــﺎﻡ ﮐﺮﺩ ... ﮔﻔﺘﻢ ﺩﯾﺪﯼ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ …

ﮔﻔـﺖ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤـﺎ ؟

وقتی دیـــدی تنـــها شـدی

بدون خـــــــــدا همه رو بیرون کرده

تا خــودت باشـــی و خــــودش

قاصدک برو...برو...

من که یاری ندارم

چشم انتظاری ندارم

قاصدک برو برو که با تو کاری ندارم!

قاصدک به چشم من، قصه ی یک دردی برو...

یکی بود یکی نبود زندگیم

یکی اومد که شد تموم زندگیم

غیر از خدا مهربون هیچکی ندید

که اون شده بود نبود زندگیم

قصه ما قصه ی عاشقونه بود

قصه گلبرگ و گل و سنبل و رازیونه بود

بالای قصه مون وفا پایین اون یه کوه مهر

واسه همینه عشقمون یه خورده اسمونی بود

قصه عشق ما دوتا هیچ وقت به اخر نرسید

کلاغ  رو سیاه و زشت هیچ وقت به خونش نرسید

بالا رفتیم عشق بود

پایین اومدیم یاس بود

قصه ی ما راست بود

بيزارم...

از هر مسئله اي كه تنها راه حلش

گذر " زمان " است!

به باران دل نبند که هر چهار فصل دیوانه‌ ات خواهد کرد !
اگر ببارد ، از شوق و اگر نبارد ، از دلتنگی …

خدایا! دستانی را در دستانم قرار بده که

پاهایش با دیگری پیش نرود...

برای توصیف حالم همین کافیست

خندهایم درد میکند

            چه کسی حرف مرا می فهمد؟      

                                 چه کسی درد مرا می داند؟

                                                               در پس پرده ی اشک چشمم

                                 چه کسی راز مرا می خواند؟

   چه کسی واژه ی تنهایی را

                          در دل غم زده ام می بیند؟

چه جالــــــــــب:

تو لحظه های داغونی فقط

یک نفر می تونه آرومت کنه

اونم کسیه که داغونت کرده...

عاشق ترین ما...

موش کوریست که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد.

توی دنیا دوتا نا بینا میشناسم!!

یکی تو که هیچ وقت عشقم رو ندیدی

و یکی من که کسی جز تو ندیدم…

وقتی به تو می اندیشم صدایی نیست سکوت همیشه رابط ماست،

بی تو و دور از تو بودن هنر عشق و وفاست…..

از نبودنت گلایه ای نیست تو مقصر نبودی ..

من عاشق نیستم …

وگرنه هزار و یک راه بود برای پابند کردنت …

گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم ...

حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم …

اگر سرت را روی سینه ام بگذاری…

هیچ صدایی نخواهی شنید..

قلب من طاقت این همه خوشبختی رو نداره…

آنقدرها هم روی وقار من حساب نکن…

قطب زمین هم که باشم تورا که میبینم یخ هایم آب می شود…

به وسعت قلب کوچکم به یادت هستم...

شاید کوچک است اما قلب هرکس همه زندگی اوست.

حالم بهم میخوره از کلمه ی "عزیزم" "عشقم"

من را همان ببین صدا کن